کد مطلب:27792 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:362

ازدواج با فاطمه دختر پیامبر












پیامبر خدا پس از سیزده سال سختكوشی، تلاش در راه ابلاغ رسالت و تحمّل دشواری ها، شكنجه ها و آزارها به مدینه هجرت كرد و حكومت اسلامی را بنیاد نهاد.

علی علیه السلام از آغازین روزهای رسالت پیامبرصلی الله علیه وآله، همگام و همراه پیامبر خدا بود و در سال اوّل هجرت، بیست و چهار سال داشت. او باید ازدواج می كرد و زندگانی مشترك را آغاز می كرد.

فاطمه علیها السلام نُه ساله است.[1] او دختر پیامبر خداست و در جایگاهی بلند از فضایل انسانی و ویژگی های والای ملكوتی، كه پیامبر خدا بارها او را ستوده و «پاره قلب» خود نامیده است.

موقعیت پیامبرصلی الله علیه وآله در جایگاه زعامت امّت از یك سوی، و شخصیت والای فاطمه علیها السلام از سوی دیگر، زمینه ای بود تا كسانِ بسیاری - بویژه آنان كه از این گونه پیوندها بیشتر در فكر رقم زدن آینده خود هستند، - به خواستگاری بروند. پیامبرصلی الله علیه وآله، یكسر جواب رد می داد و گاه، تصریح می كرد كه منتظر «قضای الهی» است.[2].

برخی از دوستان علی علیه السلام و صحابیان پیامبر خدا به وی پیشنهاد كردند كه به خواستگاری فاطمه علیها السلام برود.

علی علیه السلام، قلبی دارد سرشار از ایمان و سینه ای آكنده از عشق؛ امّا دستانی تهی و پیراسته از درهم و دینار. علی علیه السلام به خانه پیامبر خدا رفت، شكوه و عظمت پیامبر خدا او را از سخن گفتن باز داشت. با چشمانی آمیخته با آزرم، نگاهی به پیامبرصلی الله علیه وآله داشت و نگاهی دیگر به زمین.

پیامبرصلی الله علیه وآله با تمهیداتی علی علیه السلام را به سخن گفتن وا داشت، و چون علی علیه السلام سخن گفت، فرمود: «چیزی در زندگی داری؟». جواب، معلوم بود؛ امّا مگر فاطمه علیها السلام را همسانی جز علی علیه السلام و همسری لایق جز او بود؟!

ازدواج (و به تعبیر پیامبر خدا: امر الهی) تحقّق یافت[3] و آن دو بزرگوار، زندگانی مشترك را در اوّلین سال هجرت،[4] با مهریه ای بسیار اندك[5] و مراسمی بس ساده[6] و جهیزیه ای ساده تر[7] آغاز كردند و بدین سان، شكوهمندترین خانه و نقش آفرین ترین زندگانی مشترك در تاریخ اسلام، رقم خورد.

در كنار خانه پیامبرصلی الله علیه وآله، خانه ای خُرد - كه به راستی از همه تاریخ بزرگ تر، و غبطه آفرین عرشیان و زمینیان بود -، بر پا شد. این خانه، سرچشمه فضیلت ها، مكرمت ها، عشق، ایمان، ایثار، جهاد، ساده زیستی،... بود و به راستی خانه ای بود كه سر بر عرش می سایید.

علی علیه السلام - این پارسای شب و زمزمه گر خلوت های آن -، شیر بیشه نبرد بود و هنوز زخم های نشسته بر پیكرش التیام نیافته، در جنگی دیگر حاضر بود و رزم آورترین و بزرگ ترین هماوردجویِ میدان.

و فاطمه علیها السلام، آرام و پرشكیب، بار زندگی را بر دوش داشت، با كم ترین امكانات می ساخت، زخم های همسر و پدر را می شست[8] و افزون بر همسری علی علیه السلام، به تعبیر لطیف پیامبر خدا، «برای پدر، مادری می كرد».[9].

اوّلین ثمر این پیوند الهی به سال سوم هجری دیده به جهان گشود كه حسن علیه السلام نام گرفت.[10] و دومین آن، حسین علیه السلام بود كه در سال چهارم به دنیا آمد.[11] زینب و امّ كلثوم علیهما السلام پس از برادرها پای به دنیا گذاردند و آخرین آنها، محسن، سقط گردید و شهد شهادت نوشید.[12].

69. سنن النسائی - به نقل از بریده -: ابو بكر و عمر، از فاطمه علیها السلام خواستگاری كردند؛ امّا پیامبر خدا فرمود: «او كوچك است». سپس علی علیه السلام از او خواستگاری كرد و پیامبر خدا او را به ازدواجش درآورد.[13].

70. الطبقات الكبری - به نقل از علباء بن احمر یشكری -: ابو بكر، فاطمه علیها السلام را از پیامبرصلی الله علیه وآله خواستگاری كرد؛ امّا پیامبر خدا فرمود: «ای ابو بكر! منتظر تقدیر الهی هستم».

ابو بكر، این را برای عمر باز گفت. پس عمر بدو گفت: ای ابو بكر! تو را رد كرده است. سپس ابو بكر به عمر گفت: تو فاطمه را از پیامبر خدا خواستگاری كن. پس خواستگاری كرد. پیامبرصلی الله علیه وآله به او همانی را گفت كه به ابو بكر گفته بود: «منتظر تقدیر الهی هستم».[14].

71. الطبقات الكبری - به نقل از عطا -: علی علیه السلام، از فاطمه علیها السلام خواستگاری كرد. پس پیامبر خدا به فاطمه علیها السلام فرمود: «علی تو را یاد می كند!». فاطمه علیها السلام ساكت ماند. پس پیامبر خدا او را به ازدواج علی علیه السلام درآورد.[15].

72. پیامبر خداصلی الله علیه وآله: خداوند به من فرمان داد تا فاطمه را به ازدواج علی درآورم.[16].

73. پیامبر خداصلی الله علیه وآله: من هم انسانی مانند شما هستم، از شما زن می گیرم و به شما زن می دهم، مگر فاطمه را كه ازدواجش از آسمان نازل شده است.[17].

74. پیامبر خداصلی الله علیه وآله - خطاب به فاطمه علیها السلام -: به خدا سوگند، در این كه تو را به ازدواج بهترینِ خاندانم درآورم، كوتاهی نكردم![18].

75. پیامبر خداصلی الله علیه وآله - خطاب به فاطمه علیها السلام -: آگاه باش كه برای این كه تو را به ازدواج بهترینِ خاندانم درآورم، از هیچ كوششی فروگذار نكردم![19].

76. پیامبر خداصلی الله علیه وآله - خطاب به فاطمه علیها السلام -: به جان و دل كوشیدم و برایت بهترینِ خاندانم را یافتم.[20].

77. امام صادق علیه السلام: اگر نبود كه خداوند - تبارك و تعالی - علی علیه السلام را برای فاطمه علیها السلام آفریده بود، برایش هیچ همسری بر روی زمین نبود، از آدم تا كنون.[21].

78. امام علی علیه السلام: پیامبر خدا به من فرمود: «ای علی! مردانی از قریش در امر فاطمه بر من خرده گرفتند و گفتند: ما او را از تو خواستگاری كردیم و ندادی؛ ولی او را به ازدواج علی درآوردی. و من به ایشان گفتم: به خدا سوگند، شوهردادن و ندادنش به دست من نبود؛ بلكه خدای متعال، او را از شما باز داشت و به ازدواج علی درآورد. جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: ای محمّد! خداوندِ با جلال و شكوه می گوید: اگر علی را نیافریده بودم، برای دخترت فاطمه، همسری بر روی زمین نبود، از آدم تا كنون».[22].

79. امام علی علیه السلام: چون فاطمه علیها السلام بالغ شد، بزرگان قریش كه اهل فضل و سابقه در اسلام و دارای شرافت و ثروت بودند، او را خواستگاری كردند؛ ولی هر مردی از قریش كه خواستگاری می كرد، پیامبر خدا از او روی بر می تافت، به گونه ای كه برخی از آنان، در پیش خود گمان می بردند كه پیامبر خدا از ایشان ناراحت شده و یا وحی آسمانی درباره ایشان بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده است.[23].

80. السنن الكبری - به نقل از مجاهد، از امام علی علیه السلام -: از فاطمه علیها السلام دختر پیامبرصلی الله علیه وآله، خواستگاری شده بود. زنی از بستگانم به من گفت: آیا می دانی كه فاطمه علیها السلام خواستگاری شده است؟ گفتم: نه - یا آری -. گفت: تو هم او را خواستگاری كن. گفتم: آیا من چیزی دارم كه با آن به خواستگاری بروم؟ پس به خدا سوگند، هماره مرا امید داد تا این كه به حضور پیامبرصلی الله علیه وآله رسیدم و چون او را بزرگ و گرامی می داشتیم، هنگام نشستن در پیش روی ایشان، زبانم بند آمد و نتوانستم چیزی بگویم.

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «آیا حاجتی داری؟». پس ساكت ماندم. آن را سه بار تكرار كرد و فرمود: «شاید به خواستگاری فاطمه آمده ای؟». گفتم: آری، ای پیامبر خدا. فرمود: «آیا چیزی داری كه مهرش كنی؟». گفتم: نه به خدا، ای پیامبر خدا. فرمود: «پس زرهی را كه بدان مسلّحت كرده بودم، چه كردی؟». گفتم: به خدا سوگند، آن، زرهی ساخته عشیره حُطَم است و بیش از چهار صد درهم نمی ارزد. فرمود: «برو كه او را به ازدواجت درآوردم و همان زره را به عنوان مهر برایش بفرست».[24].

81. الأمالی - به نقل از ضحاك بن مزاحم -: شنیدم علی بن ابی طالب علیه السلام می گوید كه ابو بكر و عمر نزد من آمدند و گفتند: چرا نزد پیامبر خدا نمی روی تا فاطمه علیها السلام را خواستگاری كنی. پس نزد پیامبر خدا رفتم. چون مرا دید، خندید. سپس فرمود: «ای ابو الحسن! به چه كار آمده ای و حاجتت چیست ؟».

علی علیه السلام [در ادامه] گفت: خویشاوندی و سابقه ام در اسلام و یاری كردن او و جهادم را ذكر كردم. پس فرمود: «ای علی! راست گفتی و برتر از چیزهایی هستی كه می گویی». پس گفتم: ای پیامبر خدا! فاطمه را به ازدواج من در می آوری؟ فرمود: «ای علی! مردانی او را پیش از تو خواستگاری كردند و به فاطمه علیها السلام گفتم؛ ولی در چهره اش كراهت دیدم؛ امّا منتظر باش تا به سویت باز گردم».

پس پیامبر خدا بر فاطمه علیها السلام وارد شد. فاطمه علیها السلام از جا برخاست و ردای پدر را گرفت و كفش هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پای او را شُست و سپس نشست.

پس پیامبر خدا به او فرمود: «ای فاطمه!». پاسخ داد: بلی، چه می خواهی، ای پیامبر خدا؟ فرمود: «علی بن ابی طالب، كسی است كه خویشاوندی و فضیلت و اسلامش را می شناسی و من از خدا خواسته ام كه تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و علی از تو خواستگاری كرده است. چه نظری داری؟».

فاطمه علیها السلام ساكت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا كراهتی در چهره اش ندید. پس برخاست، در حالی كه می گفت: «اللَّه اكبر! سكوت او نشانه رضایت اوست». پس جبرئیل نزدش آمد و گفت: ای محمّد! او را به ازدواج علی بن ابی طالب علیه السلام درآور كه خداوند، او را برای وی و وی را برای او پسندیده است.[25].

82. الكافی - به نقل از سعید بن مسیّب -: به علی بن حسین علیه السلام گفتم: چه هنگام پیامبر خدا، فاطمه علیها السلام را به ازدواج علی علیه السلام درآورد؟ فرمود: «در مدینه، یك سال پس از هجرت، و فاطمه علیها السلام در آن زمان، نُه ساله بود».[26].

83. تاریخ الیعقوبی - در ذكر ازدواج فاطمه علیها السلام -: پیامبر خدا دو ماه پس از ورودش فاطمه علیها السلام را به ازدواج علی علیه السلام درآورد، در حالی كه گروهی از مهاجران، او را از پیامبر خدا خواستگاری كرده بودند. پس چون پیامبرصلی الله علیه وآله او را به ازدواج علی علیه السلام درآورد، خرده گیری كردند. پیامبر خدا فرمود: «من او را به ازدواج علی در نیاوردم، بلكه خداوند درآورد».[27].

84. الأمالی: روایت شده كه امیر مؤمنان، فاطمه علیها السلام را شانزده روز پس از وفات خواهرش رقیّه، همسر عثمان، به خانه بُرد و این، پس از بازگشت از جنگ بدر و سپری شدن چند روز از ماه شوّال بود.

و روایت شده است كه او را سه شنبه، شش روز از ذی حجّه سپری شده، به خانه برد و خداوند متعال، داناتر است.[28].

85. المعجم الأوسط - به نقل از جابر بن عبداللَّه -: ما در مراسم عروسی علی بن ابی طالب علیه السلام و فاطمه علیها السلام دختر پیامبر خدا حاضر شدیم. پس بهترین «حیس»[29] را در آن عروسی خوردیم و پیامبر خدا، روغن و خرما برایمان آماده ساخت و ما خوردیم و تشك آن دو در شب عروسی، پوست قوچ بود.[30].

86. الطبقات الكبری - به نقل از اسماء بنت عُمَیس، خطاب به اُمّ جعفر -: جهاز جدّه ات فاطمه علیها السلام برای جدّت علی علیه السلام آماده شد و درون رختخواب و پشتی هایشان، جز لیف خرما نبود.

علی علیه السلام، در عروسی فاطمه علیها السلام، ولیمه ای داد كه در آن زمان، ولیمه ای برتر از آن نبود. زرهش را نزد یك یهودی در برابر مقداری جو به رهن گذاشت.[31].

87. سنن ابن ماجة - به نقل از عایشه و امّ سلمه -: پیامبر خدا به ما فرمان داد كه جهاز فاطمه علیها السلام را آماده كنیم تا او را به خانه علی علیه السلام بفرستیم. پس به سراغ خانه رفتیم و كف اتاق را با خاك نرم اطراف مَسیل، فرش كردیم. سپس دو بالش را از لیف (خرما) كه با دست، آن را زده و حلّاجی كرده بودیم، پر كردیم.

سپس پیامبر خدا به ما خرما و كشمش خورانْد و آب گوارا نوشاند و چوبی را در گوشه اتاق نصب كردیم تا بر آن، لباس آویزان كنند و مشك آب بیاویزند. پس بهتر از عروسی فاطمه علیها السلام عروسی ای ندیدیم[32] و[33].

88. امام علی علیه السلام: چون خواستم فاطمه علیها السلام را به خانه بیاورم، پیامبر خدا، ظرف زرّینی[34] به من داد و فرمود: «با [پول] این ظرف، خوراكی برای ولیمه عروسی ات بخر».

پس به سوی محافل انصار به راه افتادم و به نزد محمد بن مسلمه در جایگاه خشك كردن خرماهایش رفتم. از كارش فارغ شده بود. به او گفتم: در برابر این ظرف، خوراكی به من بفروش. پس طعامی به من داد و من برداشتم. آن گاه گفت: تو كیستی؟ گفتم: علی بن ابی طالب.

گفت: پسرعموی پیامبر خدا؟ گفتم: آری. گفت: و با این خوراك چه می كنی؟ گفتم: عروسی می كنم. گفت: با چه كسی؟ گفتم: دختر پیامبر خدا. گفت: پس این خوراك و این ظرف زرّین را بگیر و برای تو باشد.

پس آن را گرفتم و بازگشتم و همسرم را پیش خود آوردم.

و خانه فاطمه علیها السلام، از آنِ حارثة بن نعمان بود. فاطمه علیها السلام از پیامبرصلی الله علیه وآله خواست كه جایش را تغییر دهد؛ امّا پیامبر خدا به او فرمود: «آن قدر حارثه به خاطر ما تغییر مكان داده است كه من از او شرم می كنم». چون حارثه این را شنید، از آن خانه نقل مكان كرد و فاطمه علیها السلام را در آن جای داد.[35].

89. المصنّف - به نقل از ابن عبّاس -: [پیامبرصلی الله علیه وآله] بلال را فرا خواند و فرمود: «ای بلال! من دخترم را به ازدواج پسرعمویم درآورده ام و دوست می دارم كه غذا دادن هنگام ازدواج، از سنّت های امّتم شود. پس به پیش گلّه برو و گوسفندی و چهار یا پنج مُد[36] بگیر و كاسه ای برایم بگذار تا شاید مهاجران و انصار را بر آن گِرد آورم و هرگاه از كارت فارغ شدی، مرا آگاه كن».

پس بلال رفت و فرمان را اجرا كرد و كاسه را نزد پیامبر خدا آورد و در جلوی حضرت نهاد. پیامبر خدا از سرِ كاسه برداشت و فرمود: «مردم را دسته دسته وارد كن و هیچ دسته ای دوباره باز نگردد». پس مردم وارد می شدند و هرگاه دسته ای غذایش را تمام می كرد، دسته ای دیگر وارد می شد تا آن كه همه فارغ شدند.

سپس پیامبرصلی الله علیه وآله به سوی آنچه باقی مانده بود، توجه كرد و آب دهان مبارك خود را در آن ریخت و غذا بركت كرد و فرمود: «ای بلال! آن را برای مادرانت (همسران پیامبر خدا) ببر و به آنان بگو: بخورید و به كسانی هم كه بر شما وارد می شوند، بخورانید».[37].

90. كتاب من لایحضره الفقیه - به نقل از جابر بن عبد اللَّه انصاری، در ذكر ازدواج فاطمه علیها السلام -:چون شب زفاف شد، اسب خاكستری رنگ پیامبرصلی الله علیه وآله را برایش آوردند و بر رویش روپوشی از مخمل انداخته شد. پیامبرصلی الله علیه وآله به فاطمه علیها السلام فرمود: «سوار شو» و به سلمان فرمان داد كه زمام آن را بكشد و پیامبرصلی الله علیه وآله، خود از پی، آن را می راند.

در همین حال كه در میان راه بودند، پیامبرصلی الله علیه وآله صدای فرود آمدن چیزی را شنید، كه جبرئیل بود با هفتاد هزار فرشته، و میكائیل به همراه هفتاد هزار فرشته. پس پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «چه چیزْ شما را به زمین فرود آورده است؟». گفتند: آمده ایم تا فاطمه علیها السلام را به خانه همسرش ببریم. و جبرئیل، تكبیر گفت و میكائیل، تكبیر گفت و فرشتگان، تكبیر گفتند و محمّدصلی الله علیه وآله، تكبیر گفت. پس، از همان شب، تكبیر گفتن در عروسی ها رسم شد.[38].

91. امام علی علیه السلام - در ذكر ازدواجش با فاطمه علیها السلام -:سپس پیامبر خدا مرا صدا كرد: «ای علی!». گفتم: بلی، ای پیامبر خدا. فرمود: «به خانه ات وارد شو و با همسرت لطیف و سازگار باش كه فاطمه، پاره تن من است. هرچه او را رنج دهد، مرا رنج می دهد، و هرچه او را شادمان كند، مرا شادمان می كند. شما را به خداوند می سپارم و خدا را به جای خود، بر شما می گمارم».[39].

ر. ك: ج 8، ص 102 (برگزیده خدا).

ج 8، ص 80 (از فاطمه برای من عزیزتر).









    1. الكافی: 536/340/8، مختصر بصائر الدرجات: 130. نیز، ر. ك: إعلام الوری: 290/1.
    2. الطبقات الكبری: 19/8، أنساب الأشراف: 30/2.
    3. المعجم الكبیر: 10305/156/10، تاریخ دمشق: 8494/125/42.
    4. الطبقات الكبری: 22/8، تاریخ الیعقوبی: 41/2، ر. ك: الكافی: 536/340/8، الأمالی، طوسی: 47/43.

      از منابع تاریخی استفاده می شود كه میان عقد و زفاف علی علیه السلام بافاطمه علیها السلام مدتی فاصله شده و عقد، اندكی پس از رسیدن به مدینه منوره و زفاف، پس از جنگ بدر بوده است و توجه به این نكته می تواند تعارض میان روایت های موجود را حل نماید.

    5. مسند ابن حنبل: 603/174/1، السنن الكبری: 14352 - 14350/383/7.
    6. الطبقات الكبری: 23/8، الأمالی، طوسی: 47/43، بشارة المصطفی: 267.
    7. سنن النسائی: 135/6، مسند ابن حنبل: 643/183/1، المستدرك علی الصحیحین: 2755/202/2، الأمالی، طوسی: 45/40.
    8. الإرشاد: 89/1، إعلام الوری: 378/1، المغازی: 249/1.
    9. شاید بدین جهت، یكی از كنیه های ایشان، «اُمّ أبیها» است، ر. ك: مقاتل الطالبیّین: 57، مناقب آل أبی طالب: 357/3، الاستیعاب: 3491/452/4، تهذیب الكمال: 7899/247/35.
    10. تاریخ الطبری: 537/2، تاریخ دمشق: 168 - 167/13 و 173، تهذیب التهذیب: 1490/560/1.
    11. مروج الذهب: 295/2، تاریخ دمشق: 115/14 و 121.
    12. معانی الأخبار: 206، الاحتجاج: 38/212/1، الاختصاص: 185.
    13. سنن النسائی: 62/6، المستدرك علی الصحیحین: 2705/181/2.
    14. الطبقات الكبری: 19/8، أنساب الأشراف: 30/2.
    15. الطبقات الكبری: 20/8، ذخائر العقبی: 69، كشف الغمّة: 365/1.
    16. المعجم الكبیر: 10305/156/10، ذخائر العقبی: 70.
    17. الكافی: 54/568/5، كتاب من لا یحضره الفقیه: 4382/393/3.
    18. خصائص أمیر المؤمنین: 125/233، الطبقات الكبری: 24/8.
    19. الطبقات الكبری: 24/8، كنز العمّال: 32930/606/11.
    20. المعجم الكبیر: 1022/412/22، كفایة الطالب: 306، كنز العمّال: 32928/606/11.
    21. الكافی: 10/461/1، تهذیب الأحكام: 1882/470/7.
    22. عیون أخبار الرضا: 3/225/1.
    23. المناقب: 364/343، كشف الغمّة: 353/1.
    24. السنن الكبری: 14351/383/7، المناقب: 356/335.
    25. الأمالی، طوسی: 44/39، بشارة المصطفی: 261.
    26. الكافی: 536/340/8، مختصر بصائر الدرجات: 130. نیز، ر. ك: كشف الغمّة: 364/1.
    27. تاریخ الیعقوبی: 41/2.
    28. الأمالی، طوسی: 47/43، بشارة المصطفی: 267.
    29. حیس به خرمایی گفته می شود كه با روغن و پنیر تُرش آمیخته و شورانیده شود تا هسته آن بیرون آید و همچون تَرید گردد (فرهنگ لاروس، ذیل واژه «حیس»).
    30. المعجم الأوسط: 6441/290/6، مجمع الزوائد: 15215/336/9.
    31. الطبقات الكبری: 23/8، ذخائر العقبی: 74.
    32. با مراجعه به زندگی نامه راویان این احادیث یعنی اسماء بنت عمیس، اُمّ سلمه و سلمان فارسی، می یابیم كه اسماء در سال اول ودوم هجری در حبشه بوده، ام سلمه هنوز همسر پیامبرصلی الله علیه وآله نشده و سلمان به مدینه نیامده است. از این رو، روایت حضور آنان در مراسم ازدواج حضرت زهراعلیها السلام مورد تردید است.
    33. سنن ابن ماجة: 1911/616/1.
    34. به احتمال فراوان، این ظرف، جزو سهم پیامبرصلی الله علیه وآله از غنیمت بوده است. (م).
    35. الأخبار الموفّقیّات: 231/375.
    36. هر «مُدّ»، برابر ده سیر، یعنی 750 گرم است.
    37. المصنّف: 9782/487/5، المعجم الكبیر: 1022/411/22.
    38. كتاب من لا یحضره الفقیه: 4402/401/3، الأمالی، طوسی: 464/258.
    39. المناقب: 364/353، كشف الغمّة: 363/1.